حشره ی حشری , افسانه ی دم پری | By : cixidoru Category: Misc. Non-English > Originals Views: 518 -:- Recommendations : 0 -:- Currently Reading : 0 |
Disclaimer: This is a work of fiction. Any resemblance of characters to actual persons, is purely coincidental. The Author holds exclusive rights to this work. Unauthorized duplication is prohibited. |
تعقیب و گریز
...حشری همانطور لخت و عور و برهنه به پرواز در می آید و چون بدنش با گلاب خوشبو شده و عطر تندی از بدن معطرش به مشام میرسد، با نسیم صبحگاهی این بو در مسیر پرواز در پشت سرش پخش می شود و توجه پری و زری را به خود جلب میکند که روی گلی نشسته اند و مشغول صحبت کردن و نوازش یکدیگر هستند؛ البته حشری اصلا متوجه حضور این دو خانم محترم نشده است؛ این دو دختر سطح بالا تا کنون مگسی به این زیبایی و خوشبویی ندیده بودند! مخصوصا که این یکی پسر است، تنها پسر جنگل، پس هردو از جایشان برمیخیزند و بدنبال بوی عطر پسرک حشری به پرواز در می آیند تا او را بگیرند؛ حشری که آنها را میبیند سرعت پروازش را بیشتر کرده تا فرار کند اما زری و پری با استشمام بوی عطر بدن زیبای حشری دیوانه شده اند و با کمک این بو او را گم نمیکنند و با سرعت بیشتری تعقیبش میکنند ...
حشری در حین فرار در هوا جیغ میزند و با حالتی ترس و نگرانی با خود میگوید: وای! غیر از پروانه خانوم، خانوم زن بوره (زنبوره!) هم دنبالم راه افتاده!
حشری جیغ میزند و سعی میکند سریعتر بال بزند تا زودتر فرار کند اما او بدن کم طاقت و ضعیفی دارد، چون او هنوز یک پسربچه ی خردسال است!؛ پس ذره ذره خسته میشود...
... حشری پشت سرش را نگاه میکندو میبیند دو دختر سمج هنوز هم دنبال او هستند و همچنان او را را تعقیب میکنند؛ آنها دست بردار نیستند! حشری که همینطور خسته تر و بی طاقت تر میشود با حالت ضعف و ناله و نفس زنان زیرلب با آن صدای نازک و ظریفش باخودش میگوید: ای وای! این دوتا که هنوز دنبالم هستن! چجوری منو پیدا میکنن؟ من که اینهمه ویراژ دادم و کج و کوله پرواز کردم ولی بازم منو گم نمیکنن! آخ اگه منو بگیرن بهم تجاوز میکنن! ...
حشری خیلی تلاش کرده اما کم کم دارد قوایش را از دست میدهد و سرعت و ارتفاعش کم میشود؛ سرش گیج میرود و به گلی برخورد میکند که در فضای کاسه مانند یکی از گلبرگهایش آب باران دیشب جمع شده و این آب زلال روی سر حشری میریزد؛ حشری بالاخره حمام صبحگاهی را گرفت، البته کمی خارج از اختیارش!...
... آبی که روی سر و بدن حشری ریخت بالهایش را هم خیس کرد و این بالهای خیس شده دیگر نمیتواند او را در هوا نگه دارد؛ پس سقوط میکند و روی برگهای نرم بوته ی همان گل می افتد؛ انگار کار این گل متوقف کردن حشری بوده؛ دقیقا اینجا سبز شده و رشد کرده تا جلوی او را بگیرد! ...
... زری و پری شاهد این صحنه ی سقوط حشری بوده اند و زود بالای سر او میرسند و با تکبر و غرور بسیار از بالا به پایین به او نگاه میکنند...
-تو چرا از دست ما فرار میکنی کوچولو؟! ما دوستت داریم خوشگله!
و دست جلو می برند تا پسرک را بغل کنند و با خود ببرند...
While AFF and its agents attempt to remove all illegal works from the site as quickly and thoroughly as possible, there is always the possibility that some submissions may be overlooked or dismissed in error. The AFF system includes a rigorous and complex abuse control system in order to prevent improper use of the AFF service, and we hope that its deployment indicates a good-faith effort to eliminate any illegal material on the site in a fair and unbiased manner. This abuse control system is run in accordance with the strict guidelines specified above.
All works displayed here, whether pictorial or literary, are the property of their owners and not Adult-FanFiction.org. Opinions stated in profiles of users may not reflect the opinions or views of Adult-FanFiction.org or any of its owners, agents, or related entities.
Website Domain ©2002-2017 by Apollo. PHP scripting, CSS style sheets, Database layout & Original artwork ©2005-2017 C. Kennington. Restructured Database & Forum skins ©2007-2017 J. Salva. Images, coding, and any other potentially liftable content may not be used without express written permission from their respective creator(s). Thank you for visiting!
Powered by Fiction Portal 2.0
Modifications © Manta2g, DemonGoddess
Site Owner - Apollo