حشره ی حشری , افسانه ی دم پری | By : cixidoru Category: Misc. Non-English > Originals Views: 518 -:- Recommendations : 0 -:- Currently Reading : 0 |
Disclaimer: This is a work of fiction. Any resemblance of characters to actual persons, is purely coincidental. The Author holds exclusive rights to this work. Unauthorized duplication is prohibited. |
کمکم کن خاله پروانه!
...
پری پروانه پرواز کنان به این سمت می آید تا تکان خوردن برگ نیلوفر آبی را ببیند که توجهش را از دور جلب کرده؛ او می آید تا دلیل این وضع را بداند و روی یک برگ دراز بوته ی نی فرود می آید؛
...دو خانم ماهی چاق درشت دیگر به خانم ماهیهای قبلی که مشغول بوسیدن پاهای حشری هستند اضافه میشوند و به دستهای نرم و لطیف حشری بوسه ی ضربه مانندی وارد کنند؛ برگ ضربه ی محکمتری خورده و تکانش شدیدتر میشود و تعادل حشری کمتر میشود...
-خاله پروانه! تو رو خدا کمکم کن! منو از اینجا نجات بده!
حشری در حالی که سعی میکند خودش را با چادر گلبرگی اش بپوشاند و همزمان تعادلش را هم بر روی برگ لرزان نیلوفر آبی حفظ کند، سعی میکند ترحم پروانه خانم را جلب کند و به او التماس میکند تا او را نجات دهد؛ حشری روی برگ تلو تلو میخورد و به پری پروانه می نگرد که خونسرد و مغرور بالای برگ بوریا ایستاده و حشری مستأصل بیچاره را نگاه میکند؛
اشک حشری درآمده و به حالت ناله گون حرف میزند:
-توروخدا پروانه خانوم! منو نجات بده!
پری پروانه با آن پلکهای سایه زده و چشمهای مژه بلند پلک میزند و پشت دستانش را رو به صورت آرایش کرده اش میگیرد و ناخنهای لاک زده ی خود را نگاه میکند و لبهای براق و سرخش را خونسردانه و مغرورانه می گشاید:
-عزیزم من اگه نجاتتم بدم باز موقع پرواز قورباغه ها می بینت میگیرنت!
-تو رو بخدا یه کاری بکن خاله پری!
پری دو تا از چهار دستش را به کمر زده و با یک دست دیگر چانه اش را گرفته و انگشت دست دیگر را با ژست متفکرانه روی گونه ی سرخابی خودش میگذارد و یک ابروی سورمه ای را بالا میدهد و نگاه به بالا میکند:
-باید یجوری از اینجا ببرمت بیرون که بدون اینکه پرواز کنی فقط روی آب حرکت کنی تا خاله قورباغه ها که الان دور تر توی نیزار هستن تو رو نبینن،
حشری که انگار روی یک کشتی طوفان زده قرار دارد نگاهش را با ابروهای حاکی از رنج و محنت به دهان پروانه خانم دوخته تا ببیند او چه راهی برای نجات او در نظر دارد؛
-فقط باید همکاری کنی هرچی من بهت میگم بگی چشم!
حشری که میبیند هیچ راهی ندارد و تنها منجی اش همین پری خانم است با صدای نالان و لرزان و ضعیف می گوید: چشم! هرچی شما بگین خانوم! فقط منو از اینجا ببرین بیرون!
و در همین حال ماهی خانمها ضربه های بیشتری میزنند و حشری در حال حرف زدن با پروانه دائما حواسش به ماهیها هم هست و یک در میان به ماهی خانمها و پروانه خانم نگاه میکند؛
در این لحظه پری پروانه پروازکنان به سمت برگ نیلوفرآبی حرکت میکند درحالیکه لبخندی موذیانه بر لبانش نقش بسته، انگار که یک نقشه ای دارد که همین چند لحظه پیش به ذهنش رسیده...
While AFF and its agents attempt to remove all illegal works from the site as quickly and thoroughly as possible, there is always the possibility that some submissions may be overlooked or dismissed in error. The AFF system includes a rigorous and complex abuse control system in order to prevent improper use of the AFF service, and we hope that its deployment indicates a good-faith effort to eliminate any illegal material on the site in a fair and unbiased manner. This abuse control system is run in accordance with the strict guidelines specified above.
All works displayed here, whether pictorial or literary, are the property of their owners and not Adult-FanFiction.org. Opinions stated in profiles of users may not reflect the opinions or views of Adult-FanFiction.org or any of its owners, agents, or related entities.
Website Domain ©2002-2017 by Apollo. PHP scripting, CSS style sheets, Database layout & Original artwork ©2005-2017 C. Kennington. Restructured Database & Forum skins ©2007-2017 J. Salva. Images, coding, and any other potentially liftable content may not be used without express written permission from their respective creator(s). Thank you for visiting!
Powered by Fiction Portal 2.0
Modifications © Manta2g, DemonGoddess
Site Owner - Apollo